جدول جو
جدول جو

معنی فرهنگ بستن - جستجوی لغت در جدول جو

فرهنگ بستن(دِ سِ دَ)
کنایت از فرهنگ ساختن. تألیف و تدوین کردن فرهنگ:
از کتاب عشق درسم فقرۀ دیوانگی است
من نمیدانم کدامین عاقل این فرهنگ بست.
علی خراسانی (ازآنندراج).
رجوع به فرهنگ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ تَ)
بستن مادۀ ملون مخصوص به موهای سر و صورت برای سیاه کردن آن. رجوع به رنگ ذیل معنی وسمه و حب النیل شود، فایده برداشتن. نفع گرفتن
لغت نامه دهخدا